شب های طولانی پاییز و شب نشینی هاش...

الان سه روز و سه شبه :// این رسم در خونه ما اجرا میشه...

البته فقط ما پذیرای شب نشینانیم و خودمون شب نشین نیستیم!

مهمونای امشب خانم و اقای فامیل هستن که خیلی خوبن...

ولی من حوصله ندارم برم پایین...

میدونم اگه گلی بود نمیرفت و بهم میگفت حق نداری بری...

راستش بی حوصله م و دوست ندارم با این حال مهمونا رو ملاقات کنم

از طرفی عذاب وجدانم دارم...

ولی اخه سن مهمون ها و موضوع بحثشون اصلا با من یکی نیست...

یعنی میدونم اگه برم پایین حکم جلبک اضافی رو دارم  ولی دودلم ..میگم جلبک اضافی بودن هم بهتر از نبودنه!..

یه دل میگه برو

یه دل میگه نرو

امون از این دل بلاتکلیف...