موقت2

میشه بدونم دقیقا چه مرگمه که این همه خستمه! ...



  • گلنسا :)
  • دوشنبه ۷ آبان ۹۷

موقت1

خب چرا بعضیا انقدر جذابن :)))....


  • گلنسا :)
  • دوشنبه ۷ آبان ۹۷

دیگه نمیخوام اون ادمه باشم

اونی که تا لنگ ظهر میخوابه رو میگم!!



10:30


  • گلنسا :)
  • دوشنبه ۷ آبان ۹۷

بدون عنوان

داشتم میگفتم

مهمون داریم

عرفان قراره بیاد
اقا عیسی قراره بیاد
واکسن بگیریم برای هاپوهای عمه ..که الان دیگه فکر کنم بزرگ شدن ...

من دچار تناقض روحی شدم
اصلا هیچ علاقه ای به درس ندارم (در حال حاضر)بعد عطش درس خوندنم دارم :////// ....

وقتی خاله از زهرا حرف میزنه وقتی از مرگکور حرف میزنه دلم میخواد کل دنیا رو خفه کنم ...
ولی من دیگه بی حس شدم کااااااملا بی حس شدم ...

دیگه مرگکور لعنتی برام اهمیتی نداره ..فقط میخوام تموم شه همین
  • گلنسا :)
  • جمعه ۴ آبان ۹۷

موقت

بابا رفت سراغ گلی :))

....

من هم چنان مبهوت...من هم چنان مشکوک ...من هم چنان...

  • گلنسا :)
  • پنجشنبه ۳ آبان ۹۷
The day before yesterday



دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید