خونه ما شده کاروانسرا ..
از تابستونه چشم رو هم نذاشتیم
دور اول تموم میشه میریم دور بعد! همینطور میریم میریم که دیگه چیزی از ما نمیمونه!
صبح رو با این خبر تلخ و ناگوار شروع کردم که احتمالا امشب مهمون داریم از شهرستان
حالا مهمون داریم چه مهمونی
به شدت خرده گیر و حساس ...
خونمون شده میدون جنگ ..همگی دوباره در بهت مهمون فرو رفته یم!
تازه امروز قراره گلی هم بیاد چه برنامه ها که با گلی داشتم ....
تنها خوشحالی امروزم اومدن گلیه که اونم جواب تلفن نمیده :/
و اینکه پسرعموجان بالاخره بعد از چند روز نفس گیر امروز صبح از بیمارستان مرخص شد...
دیل کارنگی برای مواجهه و غلبه بر نگرانی میگه
در مواجهه با یه مشکل همیشه بدترین حالت رو در نظر بگیرین
بعد تصور کنید اگه اون اتفاق بیافته چی میشه
بعد خودتون رو برای اون اتفاق اماده کنید
.
بدترین حالت بدترین حالت چی میشه ؟
.
البته مهمون حبیب خداست ولی حبیب داریم تا حبیب ..
مورد داشتیم خانم درس دین خونده ای که به شدت به اصول اخلاقی -اعتقادی پایبندن با اهالی فوق العاده گرم منزلشون یک هفته یا ده روز منزل حقیرانه ما مستقر شدن ...یک طبقه کامل در اختیار ایشون ..هیچ کس حق ورود نداشت ..الخصوص بچه ها...الخصوص اقایون ...
با پذیرایی کامل صبحونه نهار شام ..طبقه بالا بدون مزاحمت هرگونه شی خارجی و غیر خارجی
و فراهم نمودن تجهیزات بازی جهت سرگرم شدن و....
امکانات زیاد بود..مجال گفتن نیست...از این هتل ها میشناسین!...خونه ما یکی از اینها بود البته در اون زمان ودر خدمت ایشون..هنوز باور نمیشم چطور اون ده روز رو تحمل کردم...اون من نبودم اصلا ...
من ازش به عنوان فاجعه قرن یاد میکنم ..اون ده روز انقدر سخت و افتضاااااح گذشت که قابل وصف نیست ..
تازه یه جاهاییش منشوری هم داره که من فقط برای اینکه حالتون بد نشه نمیگم!...شما از بوی توالت بگیر تا ج** بچه ...
اقا یا مهمونی نرین یا باشعور مهمونی برین! اصلا باید یه کارت دعوت درست کنم برا مهمون ها بگم اوردن همراه الزامیست ..همراتون هم لطفا وخواهشا شعور نداشتتون باشه...
.
حالا باید برم یه دستی به سر و روی خونه بکشم و اماده این دور از مسابقات!
.
میشه تهش دعا کنید مهمونی این دفعه کنسل شه!
اصلا اااااااااامااااااااااده نیستم !!!!!!!!!!
- گلنسا :)
- پنجشنبه ۳ آبان ۹۷